داستان گیلگمش
گیلگمش پادشاه اسطورهای بین النهرین باستان است که افسانههای زیادی در الواح قدیمی کشف شده دربارهاش وجود دارد. حماسه داستان گلگمیش الهام بخش داستانهای اساطیری مثل ایلیاد و ادیسه هومر است.
گیلگمش که بود
او اولین قهرمان انسانی تراژیکی است که در ادبیات جهان از او یاد شده است. موضوع اصلی حماسه گیلگمش که به ۲۱۵۰ قبل از میلاد بر میگردد، مبارزه با مرگ و رسیدن به جاودانگیست. گفته میشود پدربزرگش برای این که او متولد نشود، خیلی تلاش کرد؛ زیرا پیشگویان به او گفته بودند که نوهاش او را سرنگون خواهد کرد. اما تلاشهایش نتیجه نداد و گیلگمش به دنیا آمد و به دستور پدربزرگش توسط سربازان از بالای برجی پرتاب شد؛ اما عقابی او را ربود و به باغی سرسبز و پر از میوه برد و باغبان آن باغ گیلگمش را بزرگ کرد.
پادشاهی گیلگمش
مورخان او را پادشاهی قدرتمند و زیبا توصیف کردند که برای به دست آوردن قدرت و ثروت بیشتر دائماً مردمانش را میآزرد و بر آنان ظلم میکرد. مردم به خدایان شکایت کردند و خدایان هم در پاسخ به درخواست مردم فردی به نام انکیدو را خلق کردند که از نظر قدرت و توانمندی با گیلگمش برابری میکرد؛ اما در جنگل بزرگ شده بود و چیزی از خوی انسانی نمیدانست تا این که قدیسی او را با صفات و تمدن انسانی آشنا میکند. انکیدو پس از آن تصمیم میگیرد در میان انسانها بماند.
دوستی گیلگمش با انکیدو
از سوی گیلگمش به مبارزه دعوت میشود و پس از آن که دو قهرمان با هم کشتی گرفتند و از برابری قدرت خود و شباهتهایشان آگاه شدند. دوستی عمیقی بینشان شکل گرفت و از آن به بعد تمام کارها را با هم انجام میدادند. به مبارزه دیوها و شرورها رفته و آنها را شکست میدادند. در این میان، خدا بانوی ایشتر از آوازه گیلگمش آگاه شد و به او اظهار علاقه کرد اما گیلگمش به او اعتنایی نکرد و همین امر خشم خدایان را برانگیخت.
به طوری که گاوی نر و وحشی را برای نابودی سرزمین گیلگمش خلق کردند. گاو نر ویرانیهای زیادی به وجود آورد تا این که سرانجام به دست انکیدو کشته شد. این رویداد باعث شد تا خدایان، انکیدو را از میان بردارند. مرگ انکیدو برای گیلگمش بسیار گران آمد و او را بسیار آزرده و در هم شکسته کرد.
در جستجوی زندگی جاودانه
گیلگمش در جستجوی زندگی جاودانه نزد نیای خود یعنی پیشتیم میرود. پیشتیم از او میخواد برای مبارزه با مرگ ابتدا با خواب بجنگد و تلاش کند که اصلا نخوابد اما گیلگمش علیرغم کوشش فراوان شکست میخورد و ۷ شبانه روز به خواب میرود
پیشتیم به او میگوید که نمیتواند از مرگ جان سالم به در ببرد؛ چون قدرت مرگ هزاران بار بیشتر از خواب است. به او نشانه گیاهی در اعماق دریا را میدهد که پیران را جوان میکند، گیلگمش با سختی فراوان خود را به اعماق رسانده و گیاه را به دست میآورد؛ ولی وقتی کنار برکهای برای استراحت میرود؛ ماری از بوی گیاه آن را یافته و با خود میبرد و گیلگمش در این راه هم شکست میخورد. و از جاودانگی باز میماند و سرانجام میمیرد.
آشنایی او با انکیدو که فردی مهربان و نوعدوست بود و تلاشهای بسیاری برای دوری از مرگ باعث شد که زندگی پرباری به دست بیاورد و از پادشاهی یاغی به پادشاهی فرزانه و عادل تبدیل شود؛ به طوری که پس از مرگش هم از وی به نیکی یاد میشد.