خلاصکی از ماجرای بابلیان
بابل یکی از مراکز تمدن جهان باستان بود. منطقهای در جنوب بین النهرین عراق کنونی که یکی از بزرگترین و پیشرفتهترین تمدنهای جهان باستان محسوب میشود. تمدن بابل پس از سومریها که نخستین تمدن بینالنهرین بودند، شکل گرفت.
شهر بابل
این شهر از جنبههای مختلف مانند هنر، موسیقی، ادبیات و علوم سرآمد شهرهای آن دوران بود و با جمعیتی نزدیک به۲۰۰ هزار نفر یکی از پرجمعیت ترین مناطق دوران باستان به حساب میآمد.
مردم شناسی
مردمان بابل افرادی سیاه چرده، موها و ریشهای بلندی داشتند. این مردم در علم و تحصیل بسیار پیشرفته بودند. به علم ستارهشناسی علاقه فراوان میورزیدند. هر ستاره در فرهنگ بابلیها نماد یک خدا بود که سرنوشت یک انسان را در اختیار داشت. آنها از ساعتهای آبی استفاده میکردند و همانند سومریها تقویم قمری را که ۱۲ ماه داشت برای تعیین روزها و فصلها به کار میبردند.
دوران اوج بابلیان
18حدود قرن پیش از میلاد پادشاهی به نام حمورابی بر این منطقه حکومت میکرد در زمان او تغییر و تحولات زیادی در این ناحیه روی داد. او بسیار جاه طلب بود و سرتاسر منطقه بین النهرین را به تسلط خود درآورد. یکی از معروفترین بناهای ساخته شده توسط او معبد زیگورات است که ۳۰۰ متر ارتفاع داشته و در مرکز این شهر باستانی واقع شده بود و هنوز هم آثاری از این معبد در این منطقه موجود است. حمورابی برنامه و قوانین مدونی وضع کرد و دستور داد آنها را بر روی لوحهای سفالی و ستونهای سنگی حکاکی کنند و تمام مردم باید از قوانین تبعیت کرده و برای مسائل و اختلافات خود به آنها مراجعه کنند.
باغهای معلق بابل
دیگر بنای معروف این تمدن، باغهای معلق بابل بوده که به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جهان از آن یاد میشود. این باغها توسط پادشاهی به نام بختالنصر احداث شد. به گفته مورخان این باغها ۷۵ فوت ارتفاع داشته و از مجموعههای مختلف گیاهان و انواع گلها تشکیل شده بود.
تمدن پیشرفته
در جامعه بابل، زنان از اهمیت ویژهای برخوردار بودند. همانند مردان حق تحصیل و علم آموزی داشتند و میتوانستند علاوه بر وظایف خود در منزل، شغلی خارج از منزل هم برای خود برگزینند و کسب درآمد داشته باشند. هنر بابلیها در دنیای آن زمان نظیر نداشت آنها در جواهر سازی و کاربرد سنگهای قیمتی نبوغ خاصی داشتند. آثار کشف شده از تمدن بینالنهرین این هنر را به خوبی نمایان میکند.
پایان بابلیان
پس از حمورابی این تمدن در آستانه نابودی قرار گرفت و تا زمان بختالنصر رو به زوال بود تا این که بختالنصر آن را دوباره احیا نمود؛ اما حدود یک قرن پس از بختالنصر این سرزمین توسط کورش کبیر پادشاه پارسی با روشی زیرکانه و بدون کشت و کشتار فتح شد. فتح بابل توسط کورش نه تنها مردم آن دیار را ناراحت نکرد بلکه باعث شادمانی آنها هم شد و از او بسیار استقبال کرده و او را نماینده خدایان برای نجات خود دانستند. چون کورش هر سرزمینی را که فتح میکرد؛ مردم آن جا از رفاه و آسایش و آزادی بیشتری برخوردار میشدند.
کوروش و بابلیان
شهر بابل دیوارهای بسیار ضخیمی داشت و عبور از آنها بسیار دشوار بود به دستور کوروش اطراف فرات نهرهای بسیار حفر شد و سطح آب به مقدار زیادی پایین آمد و بدین ترتیب سپاهیان کورش به راحتی و از طریق رودخانه توانستند وارد شهر شده و برآن تسلط یابند. بدین ترتیب امپراطوری عظیم بابل برای همیشه پایان یافت و این سرزمین به شهری کوچک از مناطق تحت سلطه پادشاه ایران تبدیل شد و دیگر آن جلا و عظمت سابق را پیدا نکرد.